پارو شکسته

 

موج نبودم و صخره هم

نه حتی شنهای خیس ساحل

تکه ای بودم از پارویی شکسته

از قایقی غرق شده

سر گردان در اقیانوس چشمان ماه

شناور ماندم و پوسیدم

در انتظار رسیدن به جزیره تنهایی

تا به گل نشسته و آرام بگیرم .

پی نوشت :

دلم تنگ میشه بیش از حد !

سکاندار

قایق شکسته من ،

پاروهایت را کجا جا گذاشته ای

تا همراهم شوی

که وعده ای  دارم انتهای اقیانوس آرام

با سکان دار کشتی سیاه

آنکه تنهای هایم را با خود برد

و با یک گوی سنگین و سیاه

به اعماق دریا فرستاد

شاید روزی که تنهای هایم را به او سپردم

نمی دانستم  باز آن را فریاد می زنم

فقط تنهایی را ؛

Picture Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/